بدون نام عکاس

من مهدی طاهری هستم.
دوربین عکاسی ام را که در دست می گیرم لحظه شمار زندگی ام به کار می افتد.
گاهی عکسی می گیرم و گاهی بنا بر آنچه در روال طبیعت جاری است به لطف اساتید عکاسی جامعه هنری ایران، نگاهم در جشنواره ای مورد قبول اهل دانش و تجربه قرار می گیرد.
از درخشش این نگاه، خدا را شاکرم ولی درد درخشش این موفقیت ها گاهی وصف ناپذیر است…

… صبح روز ۱۸ تیرماه سال جاری با پیامکی که از طرف یکی از دوستان به من رسید: ایمیل شخصی ام را چک کردم!
ایمیل حاوی صفحه ای از یکی از پایگاه های اطلاع رسانی بود .
صفحه ای حاوی یکی از عکس های اینجانب که با عنوان ” احترام نظامی برای شاه خراسان” منتشر شده بود. آن هم بدون نام عکاس و هیچ اطلاعات دیگری!
از آنجایی که این عکس توفیق حضور در فهرست عکس های برگزیده سومین جشنواره ملی عکس مشهد با دبیری: کیارنگ علایی و مدیریت اجرایی: سیدمجتبی خاتمی و داوری: افشین شاهرودی، سیفالله صمدیان، مسعود زندهروح کرمانی، مسعود توجهی، کریم متقی، ساسان فهیمی، محمد ادیبی و همچنین جشنواره عکس رضوی با داوری: دکتر رضا برجی، جاسم غضبانپور، سیدعباس میرهاشمی، احمد ناطقی و جواد بهمنش را داشت به ذهنم رسید که شاید دبیرخانه این جشنواره ها …

صبح روز بعد – ۱۹ تیرماه –  طبق برنامه هر روزه چند پایگاه اطلاع رسانی و خبری را باز کردم تا در جریان آخرین اخبار جامعه باشم که متوجه شدم چندین پایگاه اطلاع رسانی دیگر هم اقدام به انتشار با عنوان عکس و بی نام عکاس کردند.
با جستجویی آنی بر اساس عنوان عکس ” احترام نظامی برای شاه خراسان” متوجه شدم این خطا گریبان گیر بسیاری از سایت ها و وبلاگ ها و … هم شده است.
در این میان تماسی با یکی از اعضای دبیرخانه جشنواره ها داشتم و متوجه شدم که عکس بدون هیچ اجازه و هماهنگی از سایت جشنواره برداشته شده (شما بخوانید به سرقت رفته) و منتشر شده است.
نکته شایان توجه اینجا است که با وجود نمایش این عکس همراه با نام عکاس و عنوان عکس در سایت های جشنواره، در هیچکدام از پایگاه های منتشر کننده نامی از عکاس برده نشده است.
وقتی پاسخ صریح و شفاف مسئولین جشنواره ها را گرفتم اولین کاری که کردم تماس با آقای س . ن مدیر مسئول پایگاه اطلاع رسانی فردا نیوز  از جمله نخستین منتشرکنندگان این اقدام شدم تا از جناب ایشان جریان رو جویا باشم که در کمال ناباوری با جملات توهین آمیز و بی ادبانه این مسئول فرهنگی راس نشین!!! مواجه شدم .
ابتدا متهم به این شدم که چرا اصلا تماس گرفتم! بعد بدون اینکه بشنوند من جویای چه هستم، گفتند: وقتی قانون کپی رایت در کشور ما اجرا نمی شود شما دنبال چی می گردی؟! و در ادامه بی وقفه یک نفس ادامه دادند که: اصلا برای چی یقه من را گرفتی؟ برو ببین چه کسی عکست را دزدیده و … !
در ادامه هم تمام دلتنگی ها و مرارت های ناشی از سختی کار فرهنگی را با ادبیاتی در شان خود متبلور کردند که: ما هم عکس رو از فلان سایت برداشتیم و کار کردیم و به شما هم هیچ ربطی نداره!
البته در طی مسیر این تجربه تلخ، نتایج شیرینی هم برای من در پی خلق پرسش هایی ایجاد شد. پرسش هایی که نمی دانم چرا هیچ پاسخ دهنده ای ندارد. نه وزیری! نه دبیری! نه مسئولی! نه مدیری! نه داوری! نه سایتی! نه هیچ عنوان دیگری!
به راستی! من که از جناب این آقا بابت خطای شان درخواست وجه نقد و حقوق مادی و … نکردم، پس چرا این قدر فشار روانی سنگینی را ایشان به واسطه ی هر معلولی به علت تبدیل می کنند برای نشنیدن و پاسخ دادن؟
من فقط پرسیدم که این عکس را همکاران رسانه ای شما از کدام سایت… ولی متاسفانه! با طرح این پرسش حتی یک جمله مودبانه را هم در مسیر این پاسخ، تجربه نکردم.

حالا در طی این مسیر پرسش های شیرینی به جان و دل می آیند که شاید طرح این پرسش ها بتواند چراغی فرا روی دیگران قرار دهد که خاطره ی امروز من، تجربه ی فردای ایشان باشد.
* با وجود زحماتی که مسئولین دبیرخانه ها و جشنواره های عکاسی در مسیر سخت و صعب یک روال حرفه ای می کشند چرا خطایی می تواند تا به این قدر ناجوانمردانه! زحمت همه را به زیر سوال ببرد؟
* نقش آنانی که دم از حقوق معنوی اثر می زنند در این میان کجا است؟
* تاثیر همایش ها و سمینارها و سخنرانی هاو … های مرتبط با این موضوع چقدر مفید و نافذ بوده است؟
*به راستی! چرا برگزارکنندگان این جشنواره ها با همکاری سایر دبیرخانه های فعال و جاری دیگر که به انتخاب داورانشان این عکس را برگزیدند با بیانیه ای و یا با حداقل رفتاری مستقل و فراگیر، چنین حرکت هایی مضموم را تقبیح و محکوم نمی کنند؟
* مستقل از عناوین جشنواره های ذکر شده، اگر دبیری، مدیری و مسئولی در جشنواره ای راه به جایی نمی برند چرا اساتید عکاسی ما که نقش داوری را در جای جای جشنواره های سراسری برعهده دارند، نسبت به این خدشه ها آرام اند؟ این آرامش برای اهل نظر و جوانان کمی تعجب برانگیز نیست؟
* مگر نه این است که هنرمند پیش قراول و چشم بینای جامعه است؟ اگر چنین است پس چرا وظیفه همه و همه فقط مصلحت اندیشی و بی اعتنایی شده است و در نهایت سکوت و دیگر هیچ! پس در فضایی اینچنین چرا عکاسی و انجمن و فعالیت و جشنواره و رقابت و مشارکت و … ؟
*گاهی بدک نیست در این مسیر نگاهی به بیگانگان بیاندازیم. بیگانگانی که هیچ آیه ای از کتاب خدا و کلام بزرگان دین را در پیشانی سایت هایشان حک نکردند و دین ندارند – اگر چه آزاده هم نیستند – و با هزار ترفند سعی در جلب استعدادها و نمایش آنچه می خواهند دارند ولی لااقل اینقدر گستاخانه حریم ادب را مورد تجاوز قرار نمی دهند که به عکاس بگویند: به تو هیچ مربوط نیست!! این را از نوع رفتارشان در جلب و جذب استعداد جوانان این خاک در جشنواره های خارجی می توان به وضوح دریافت.
*دبیران و مدیران مسئول و متعهد جشنواره های عکاسی تا کجا مسئول اند و به واقع از کجا می توانند پاسخگوی این گونه خطاها باشند؟
*نقش و وظیفه ی انجمن های عکاسی، نشریات چاپی و سایت های اطلاع رسانی و مدعی حمایت از حقوق عکاسان در این میان از کجا تا کجا است؟
*راستی! به همین میزان که در نشر یک موهبت الهی که به لطف امیر مهربان خطه خراسان – روزی نگاه یک عکاس شد- سریع هستیم، تا به کجا در رشد ارزش های انسانی یا اسلامی در درون مان به عنوان یک مسئول فرهنگی تعمق و تامل داریم؟
* آیا – مستقل از محتوای ایدئولوژیک پایگاه های منتشرکننده و عکس –  باور و دانش اینکه هر عکس یک عکاس دارد فراتر از توان نوشیدن یک لیوان آب خوردن است؟
* به همین میزان که در نشر اشتباه یک اثر موفق، کوشا هستیم آیا در انتشار دفاعیه و متن درد و دل گونه ی عکاس هم دغدغه ای داریم؟ آیا این هم مستند قانونی و ماده و تبصره و شکایت و وکالت می خواهد؟
* قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان مصوب ۱۱ دی ماه سال ۱۳۴۸  که هنوز در محاکم قضایی ما معتبر و رایج است، چرا تا به این اندازه مهجور و غریب و عاجز مانده است؟
*آیا اکنون من عکاس، تنها خاسر و زیان دیده این اتفاق هستم و یا خسارت حقیقی از آن جامعه عکاسی ما است که اینقدر یتیم است که در اینگونه موارد هم که مستندات، به شفافی و وضوح حکایت از تضییع حق یک جزء همچون: مهدی طاهری دارد، باز هم هیچ اتفاق همگرایی در پس این تجربه تلخ نمی افتد. آیا امثال طاهری ها دستشان به هیچ کجا! بند نیست؟
* و بسیار آیاها و چراهایی که بماند برای امام غریب و نازنینی که امیر شهر مشهد است و این موفقیت و کسب تجربه هایی اینچنین ارزشمند و ” احلا من العسل ” را از عنایت حضرت ایشان دارم.

امام رئوفی که بر همه ی آنچه در درون دارم و در برون بگذشت واقف اند که حقیر با وجود بداخلاقی ها و بی اخلاقی های برخی مدعیان فرهنگ و رسانه و تعهد و تقوی و هنر و پیشرفت و … بسیار خوشحال و شاکرم که تعداد زیادی از هموطنان مشتاقم این عکس را از راهی که این مدعیان نابخرد برگزیدند، دیده اند ولی! حیف …
ناز و نوش نگاه پر مهرشان.

مهدی طاهری

اشتراک گذاری

۱ یک نظر

  1. یک عکاس خبری

    با سلام و احترام
    بنده ضمن تایید فرمایشات عکاس محترم به استحضار ایشان میرسان که به همان اندازه که نشر عکس بی ذکر نام عکاس عملی ناشایسته است به همان اندازه هم کپی برداری سوژه مطرود و قبیح است . اگر عکاس محترم عادلانه در درون خودشان سیر کنند قطعا متوجه منظور بنده که با نام ” یک عکاس خبری ” این مقال را مینویسم ،خواهند شد و اگر بیش از این در بسط کلام جهدی نمیکنم به خاطر پاره ای مسایل اخلاقی و اعتقادی میباشد . خدا نگهدار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.