داستان یک زن

الهام صالح/دوربین.نت: برخی از نمایشگاه ها،‌ دیدنی است، اما می شود یک نمایشگاه، شنیدنی باشد. «گوش کن»، از این دسته است. «نیوشا توکلیان»، در این نمایشگاه و در عکس های خود، داستانی را با موضوع زن روایت می کند. برخی از عکس های او از جنس خیال اند و برخی از جنس تلخ واقعیت. شعری که «عباس کوثری» سروده، توصیف دقیقی از این داستان است:«با چشمانی بسته، دهانی باز، ایستاده، رو به ما، پشت به تاریکی، گوئی در خیال، ‌می خوانند،‌ بی صدا، برای خود. سال هاست که ایستاده اند. رو به روزهائی که روزمرگی ست که می آیند و می روند و باز ایستاده اند رو به دنیائی که تاجی دروغین بر سرشان نهاد است. ایستاده اند، در انتظار.»
ایستاده اند، با چشم هایی بسته و دهانی باز. انگار که چشم بسته باشند بر همه بی عدالتی ها و مشکلات. انگار که دهان باز کرده باشند برای اعتراض، اما آیا این برداشت، صحیح است؟ توکلیان چنین پاسخ می دهد:«یک نفر، اثری خلق می کند و دیگران برداشت های خود را دارند.»
نورهای زرد، قرمز، بنفش و آبی، در پس زمینه عکس ها می درخشند، همچون ستارهایی بر آسمان. این همان فضایی است که عکاس از آن با عنوان «فضایی تخیلی» یاد می کند:«آن ها، چشم هایشان را بسته اند و در رویا سیر می کنند.» این عکس ها در استودیو به ثبت رسیده و عکاس از زن ها خواسته تا خود را در رویا تصور کنند و پس از قرار گرفتن در این فضا، آواز بخوانند، همان رویایی که عکاس همیشه در سر می پرورده و حتی برای آن تلاش نیز کرده. این یک پروژه شخصی است از زن هایی که خواندن، شغل آن هاست، اما آن ها کیستند که به عکاس اعتماد کرده اند؟ «آزیتا اخوان»، «مارال افشاریان»، «غزل شاکری»، «سایه صدیفی»، «سحر لطفی» و «مهسا وحدت». توکیان، یک سال با این زن ها، معاشرت داشته تا بالاخره توانسته اعتماد آن ها را جلب کند.

تاج های دروغین
دختر با چهره ای مغموم ایستاده، با نگاهی که رو به دوربین است، اما چرا در همه عکس ها به دوربین، زل زده؟ پاسخ عکاس چنین است:«او می خواهد بگوید که در واقعیت است، پس به دوربین زل زده، اما زن های خواننده، در رویا هستند.»
همان دختر در عکسی دیگر، با مرغ هایی پاک شده، بی پر، در دست. او یک زن خانه دار است، در تلاش برای زندگی و در عکسی دیگر، نشسته در یک ایستگاه اتوبوس. هنوز همان نگاه مغموم را دارد، تاجی که بر سرش نهاده اند هم نتوانسته غم را از چهره و چشم هایش بگیرد، اما این تاج چیست؟ توکلیان می گوید:«در همه دنیا، زن ها باید ساکت باشند و در همه دنیا، تاجی به دروغ بر سر آن ها قرار می دهند، یعنی که ملکه زیبایی هستند.»
زن ها، این دغدغه توکلیان است، دغدغه ای که به خوبی در عکس هایش مشاهده می شود، بی نیاز به توضیح اضافه. داستان عکس های او را همه زن ها درک می کنند. و دختر داخل قاب ها، در عکسی دیگر، داخل دریاست، موج ها بر او می تازند. موج ها می توانند تمثیلی از مشکلات باشند، اما توکلیان، هدفی دیگر داشته؛ این زن آزاد است، دل به دریا زده تا آزادی را تجربه کند.

عبور از همه چراغ های قرمز
دستکش های قرمز بوکس به دست کرده، ایستاده بر چهارراهی و چراغ های راهنمایی که در دوردست ها همگی به رنگ قرمزند. دختر، از آن ها عبور کرده، یا قرار است عبور کند؟ پاسخ این پرسش به نگاه مخاطب بازمی گردد، اما هر چه هست، این زن ناامید نیست، مبارزه می کند به امید عبور از همه چراغ های قرمز. و یک عکس دیگر، آخرین عکس، همان دختر، انگار که می خواهد از یک خیابان خلوت عبور کند، انگار که منتظر است تا از فضایی آلوده، بگذرد. عکاس می خواسته در این عکس، تنهایی یک زن را به تصویر بکشد و برای عکس این عنوان را برگزیده:«باز من ماندم و خلوتی سرد».
دختر در همه عکس ها، پوششی یکسان دارد، مقنعه و مانتویی مشکی، اما چرا؟ توکلیان می گوید:«این پوشش زن های ایرانی از مدرسه تا دانشگاه است. اینجا طبقه اجتماعی زن ها را از نوع مانتوهای آن ها تشخیص می دهند، من می خواستم طبقه اجتماعی این زن، معلوم نباشد، انگار که متعلق به همه اقشار اجتماعی است.
کفش هایی که دختر به پا کرده، سیاه و خاکی است، نشانه ای از این نکته که این زن باید همیشه برای دویدن آماده باشد.
«گوش کن»، داستان زن است، این زن متعلق به همه دنیاست. این داستان تا ۱۵ دی در گالری آران، روایت می شود.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.